مهاجرت، ترک وطن، انتخاب مرگبار، همه فریادی است که پژواک آن نا امیدی است
ایرج خسرونیا رییس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران گفت: سی و چهارمین کنگره جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران را در حالی برگزار می کنیم که جامعه پزشکی در یک التهاب و ناراحتی خاص به سر می برد. کادر درمان در تمام فصول سال گرما و سرما، زلرله، سیل، جنگ و سایر مصیبتها در کنار مردم و با مردم هستند. دولتمردان و مجلسیان نه تنها نقش این زحمت کشان را از یاد بردند بلکه با تصویب قوانینی دست و پا گیر و مزاحم، مدام این قشر فرهیخته را در تنگنا قرار داده تا مجبور به خروج از گردونه درمان یا مهاجرت شوند.این سرمایه های اندوخته شده به راحتی در دسترس کشورهای همجوار، اروپا، کانادا و امریکا قرار می گیرد.
شنیده شده که بعضی از مسئولین فرمودند که مهاجرت پزشکان مهم نیست!! می گویند ظرفیت پذیرش دانشگاه را افزایش می دهیم غافل از اینکه افزایش پذیرش را سالها انجام شد ولی نتیجه عکس داد. چرا عرصه را بر جامعه پزشکان تنگ می کنیم که همکاران مجبور به ترک وطن شوند یا تغییر شغل می دهند و یا دست به خودکشی می زنند! چطور می توان از مرگ دو همکار عضو جامعه پزشکان متخصصان داخلی ایران صحبت نکنیم.
سرکار خانم دکتر سیما آل سعیدی فوق تخصص روماتولوژی و دانشیار دانشگاه که صدها پزشک را آموزش داده و همواره در خدمت جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران بوده و خانم دکتر بخشی، پزشک جوانی که در استان لرستان دست به خودکشی زد. اگر کمی به آمار خودکشیهای کادر درمان نسبت به جمعیت کشور مقایسه داشته باشیم، متوجه می شویم درصد آن بیشتر از سطح جامعه است و این حکایت از سختگیری و عدم مدیریت به خصوص در شهرستانها دارد. تا کی باید شاهد پرپر شدن پزشکان جوان باشیم؟ چرا پیام مرگ این عزیزان شنیده نمی شود؟ چه شده است که یک پزشک جوان و متخصص قلب، گل سرسبد خانواده و جامعه، با زندگی شیرین خود معامله میکند تا صدایش را به گوش این مسئولین برساند؟
مهاجرت، ترک وطن، انتخاب مرگبار، همه فریادی است که پژواک آن نا امیدی است. یک خانم دکتر جوان دیگر که به جرم کسب تخصص در قلب و عروق محکوم به گذراندن دوره کاری در یک شهرستان شده بود، خودکشی کرد!! این چندمین خودکشی پزشکان در ماههای اخیر است. این رویدادها معلول عوامل متعددی است که از سالها پیش جامعه جوان و تحصیل کرده کشور و به خصوص پزشکان جوان را به سوی نا امیدی می برد. این مطلب قبلاً گفته شده است، اما در مقابله با چنین وضعی و درحالی که جامعه کیلومترها بیراهه در تاریکی رفته راهی شنی، که باد راه را پوشانده است، برای بازگشت به عقل چه باید کرد؟ اولین و مهمترین کار آن است که از انتشار تحسین آمیز خبر خودکشی در شرایطی که بسیاری دیگر در امواج سرگشتگی دست و پا می زنند باید اجتناب کرد. خانم دکتر نباید خود را می کشت، حال که دست از جان شسته بود. باید آنچه میتوانست در اصلاح امور برای خود و دیگران با پرداخت هزینه هر چقدر بود تلاش میکرد. خودکشی نه راه درستی و نه راهنمایی درستی است. زندگی در سختترین شرایط راه حل بهتری است.
یک بار برای همیشه باید به قوانین پایه حقوق بشر در مورد پزشکان بازگشت. استفاده از قانون و اجبار برای استفاده از کار پزشکان را باید خاتمه داد. هرکس حق دارد هر جا که می خواهد کار کند و اگر تعهدی داده، تعهد برای بیگاری و برده داری که نداده است. تعهد کرده در ازای حقوق کار کند و اگر سازمان نظام پزشکی از او حمایت نمی کند حق اعتصاب نیز از او گرفته شده است. ادامه کار به شکل برده دارانه مسئولیت سنگین مدیرانی است که او را به کار گرفته اند و اگر روز به روز همین هیأت انتظامی نظام پزشکی (و نه بیشتر) او را برای تخطی از مصالح سلامت مردم جلب کند (به دلیل استفاده برده دارانه از پزشکان) قطعاً اشاره به دستورات و بخشنامه های بالادستی و عرف رایج چندین وزیر و وزارت پاسخ مقبولی نبوده، عذر بدتر از گناه خواهد بود. یک بار برای همیشه باید قوانین اقتصاد را در سلامت هم به رسمیت شناخت. سلامت بالاتر، هزینه بالاتری دارد و این تنها به دستمزد پزشکان مربوط نمیشود. بیش از ۹۰درصد آن هزینه وسایل و امکانات لازم برای درمان و سلامت است.
محیطی که هزینه های روز آمد سلامت در آن دیده شده باشد، قطعاً باعث نشاط و امیدواری بیشتری خواهد شد. یک پزشک جوان ممکن است هرگونه مشقتی را در ازای کار در یک محیط آکادمیک کاملاً روزآمد، تحمل کند. تعرفه ها و حقوق های پایین، قوانین برده داری، کار بی تردید روح هر انسانی را میفرساید اما معضل بزرگ پزشکان جوان را نمی توان به اقتصاد تقلیل داد. پزشکان جوان ایران بر اساس سنتهایی که از دهها سال پیش در کشور جا افتاده بر اساس پیشرفته ترین دانش پزشکی دنیا آموزش دیده امتحان میدهند. گسترش عامدانه طب سنتی که یکی از اهدافش کاستن از این وسواس علمی بود هم نتوانست بر این روحیه و آرزوهای بلند پزشکان جوان ایرانی فایق آید. سرگشتگی جامعه جوان پزشکی بیش از هرچیز بخاطر فاصله و تضاد رو به تزاید سیستم پزشکی و آموزش پزشکی کشور با سیستم روزآمد آن در سطح جهان است که این روزها بیدریغ از طریق فضای مجازی حصارهای این انزوای بین المللی را شکسته چون “آواز خشت در آب به گوش تشنگان می رسد”.
بنابراین راه حل آسان اما در عمل به غایت دشوار است و تا زمانیکه شرایط پیش گفته تغییر نکند درب بر همین پاشنه خواهد چرخید. کمیته ها و جلسات اگر در جهت رتق و فتق امور با حفظ چارچوبهای پیشگفته تلاش کنند راه به جایی نخواهند رسید مگر آنکه هدف، اصلاح این چارچوبها باشد ولو در یک برنامه دراز مدت و البته رفرمهایی برای کاستن از فشار در کوتاه مدت.
و اکنون یک نمونه بارز در این فرآیند فاجعهبار پزشکی و انسانی در مهاجرت استاد دکتر مازیار غلامپور، فوق تخصص جراحی قلب کودکان، رخ داده است که برخی از دلایل آن را ایشان ماهها قبل از مهاجرت در گفتوگو با همشهری بیان داشت: دستمزد جراحی قلب کودک ایرانی، ارزانتر از تعویض روغن و فیلتر ماشین است.خطر انقراض رشته جراحی قلب کودکان در ایران. اوضاع معیشتی پزشکان در بخش دولتی نا به سامان است. من رکورددار جراحی قلب نوزادان هستم. همین حالا هم فهرست انتظار جراحیها هم تا سال ۱۴۰۵ پر شده و نمیتوانم کودک نیازمند جراحی غیراورژانسی را تا سال ۱۴۰۶ پذیرش کنم. سالهاست که به مسئولان مختلف درباره این مسائل هشدار میدهیم. جراحی قلب کودک رشته سختی است و طرفدار ندارد؛ به همین دلیل این میزان بیمار را جوابگو نیستیم. همین حالا نمیتوانم به پزشکان جوان بگویم که وارد این حوزه شوند؛ چون بهطور کامل از سختیهای آن آگاه هستند و شرایط را قبول نمیکنند. بعد از گذشت این همه سال اگر حق الزحمه یک جراحی قلب به اندازه یک تعویض فیلتر و روغن خودرو باشد، پس چرا باید انتظار افزایش متقاضی را داشت؟! مشابه همین عمل در بخش خصوصی ۲۰۰ میلیون تومان دستمزد دارد، اما یک درصد این مبلغ را هم در بخش دولتی به ما نمیدهند.
رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا با تأکید بر اینکه افزایش تعرفه ۳۵ درصدی خدمات تشخیصی و درمانی پزشکی، هماهنگی با سطح تورم ندارد، به نظر میرسد که این میزان افزایش موجب ضرر وارد شدن به جامعه پزشکی به ویژه بخش دولتی خواهد شد. وی درخصوص رشد ۳۵ درصدی تعرفههای خدمات تشخیصی و درمانی پزشکی، باید گفت که سال گذشته تعرفه پزشکی حدود۲۰ درصد افزایش یافت؛ سال به سال درآمد جامعه پزشکی کمتر و نارضایتیها بیشتر میشود. دولت و سازمان برنامه و بودجه توجهی به این امر ندارند که هر چقدر تعرفهها پایین باشد، به ضرر دولت و مردم است، بگونهای که بیمارستانهای دولتی دیگر قادر نیستند به کار خود ادامه دهند. با توجه به افزایش تورمی که طی چند سال اخیر در جامعه ایجاد شده پزشکان نمیتوانند دخل و خرجشان را برابر کنند و از همین رو یا مجبور به ترک وطن هستند یا اقدام به فعالیتهای غیرقانونی یا ترک فعالیت پزشکی خواهند کرد.
این خرد زدایی تا کی میتواند ادامه داشته باشد؟ نسلی که اخیراً پزشک شده است با نسل زمان ما حتی چهل سال بعد از نسل ما تفاوت دارد. پزشکان چند دهه قبل انسانهای مطیع و سر براه و قانع بودند اما فارغ التحصیلهای جدید مخصوصاً دو سه سال اخیر به هیج عنوان زیر حرف زور نمیروند و سعی میکنند با ناملایمات مقابله کنند. من حدود بیست سال است که مسئولیت جامعه پزشکان متخصص طب داخلی را عهده دارم؛ سالها در دانشگاه با همکاران جوان آشنا شدم ولی هیچ کدام شبیه نسل فعلی نبوده و نیستند. آنان درخواستهای منطقی دارند و وقتی بدون جواب میماند، پرخاشگر میشوند و با تندی میخواهند خواسته شان برآورده شود. من مطمئن هستم در سالهای آینده به خصوص متولدین دهه هشتاد زمانی که وارد دانشگاه بشوند و فارغ التحصیل شوند، به هیچ عنوان زیر بار زور نخواهند رفت و تقاص ما قدیمی ها را خواهند گرفت.
سی و چهارمین کنگره علمی سالیانه جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران(۲۵تا۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) حاصل زحمات شش ماهه هیأت مدیره و اساتید دانشگاه و کارکنان دفتر جامعه متخصصین داخلی است. در سال گذشته ۹ کمیته علمی تخصصی تشکیل دادیم و اکثر سمینارها، کنفرانسها، بررسی مقالات را به آنها واگذار کردیم. امید است مورد استقبال قرار گیرد. ما می دانیم نواقصی را در اجرای این کنگره خواهیم دید، باشد که با راهنماییهای شما آنها را بر طرف نماییم. امیدوارم با کسب علم بیشتر بعد از چهار روز به سلامتی به محل کار خود برگردیم.