برای بدغذایی کودکان چه باید کرد
برای بدغذایی کودکان چه باید کرد،بر اساس نتایج یک مطالعه جدید که به تازگی در مجله طب کودکان منتشر شده، بدغذایی مفرط در خردسالان سنین پیش از دبستان، نیازمند مداخله پزشکی است، چراکه حتی درجات متوسط این بدغذایى نیز با اختلال عملکر های روانی و اجتماعی همراه است. به نظر پژوهشگران این مطالعه، پزشکان نباید به بدغذایى به عنوان مرحلهاى گذرا از زندگى کودک نگاه کنند بلکه باید این مساله را به عنوان علامتی هشدار دهنده نسبت به حضوراختلالی کنونی و نشانهای از مشکلات روانی آینده به حساب آورند.
غربالگری خردسالان از نظر بدغذایی در مراکز درمانی و مراقبتی اولیه مىتواند به شناسایی کودکان آسیبپذیر کمک کند. روى برگرداندن از برخی غذاها در خردسالان کم سن و سال، پدیده نادرى نیست چرا که تقریبا ٢٠درصد از والدین ابراز میکنند که کودکان ٢ تا ۵ ساله ایشان «گاهی» و یا «غالبا» بدغذا بوده و از خوردن برخی مواد غذایی اجتناب میکنند، اگرچه هنوز تعریف مشخصی برای بدغذایی مفرط ارایه نشده و مشخص نیست که بدغذایی چه زمانی به حدی شدید است که مداخلات پزشکی را ایجاب مینماید.
پژوهشگران بررسی فوق به عنوان بخشی از یک مطالعه که به بررسی اضطراب در کودکان پیش از سن دبستان میپرداخت، به غربالگری ٣۴٣٣ کودک ٢ تا ۵ ساله پرداختند که در درمانگاههای کودکان با شک ابتلا به اضطراب تحت درمان قرار گرفته بودند. آنها در ابتدا ۹۴۴ کودک را که در غربالگری امتیاز بالایی کسب کرده بودند، وارد مطالعه کرده و سپس به صورت تصادفی از میان سایر شرکتکنندگانی که امتیاز بالایی در غربالگری کسب نکرده بودند، ۱۸۹ نفر دیگر را نیز انتخاب کرده و به گروه اول افزودند. پس از ارزیابی درون منزلی ۹۱۷ کودک، پژوهشگران نهایتا ۱۸۰ شرکت کننده را که بسیاری از آنها دچاراختلالات اضطرابی بودند، برای پیگیری برگزیدند.
والدین ارزیابى مشکل روانی کودکانشان را با پاسخ دادن به پرسشنامه ای که شامل سوالاتی در مورد شدت بدغذایی فرزندشان نیز میشد، تکمیل کردند. از آنجا که اکثر کودکان در این سن از خوردن سبزیجات همخانواده با کلم بیزارند، نخوردن بروکلى علامت قرمز محسوب نمیشد اما در صورتیکه طیف مواد غذاییای که کودک برای خوردن میپذیرفت به حدی محدود بود که غذا خوردن را با سایرین دشوار میساخت، با امتیاز ۲ نشان داده میشد.
براساس نتایج این مطالعه، احتمال بروز نشانههای شدیدتر افسردگی و اضطراب و نیز وجود حساسیت بیش از حد به مزه و بافت غذا در کودکان دچار بدغذایی متوسط یا شدید، در مقایسه با سایر شرکت کنندگان، بیشتر بود. همچنین احتمال داشتن مادرانی با اضطراب شدید و وجود اختلافات خانوادگی بر سر مسایل مربوط به غذا در این کودکان بیشتر از سایرین بود.
همچنین خردسالان دچار بدغذایی شدید، در مقایسه با کودکان مبتلا به درجات متوسط این عارضه، علایم ظاهری بیشتری (به ویژه نشانههای مربوط به اختلال کمبود توجه/ بیشفعالی) از خود نشان میدادند. از سوی دیگر، احتمال داشتن یک والد دچار اعتیاد یا مادری که تحت درمانهای روانپزشکی قرار گرفته باشد، در این کودکان بیشتر از کودکان دچار موارد متوسط بدغذایی بود.
شناخته شدن این اختلال خوردن به عنوان یک تشخیص مستقل با عنوان «اختلال اجتنابی/ مصرف مواد غذایی محدود» سبب بالاتر رفتن حساسیت گروهبندیهای تشخیصی شده و امکان استفاده از این گروهبندیها را در جمعیت بزرگسال نیز فراهم میسازد. اگرچه هنوز مطالب ناشناخته زیادی در مورد نحوه مدیریت بدغذایی در کودکان وجود دارد، یافتههای به دست آمده از این پژوهش میتواند به پزشکان در درک چالشها و مشکلات پیچیدهای که والدین دارای کودکان بدغذا با آن روبروهستند، کمک کند.